سریال پدر به کارگردانی آقای بهرنگ توفیقی و نویسندگی آقای حامد عنقاست. این سریال قرار بود در ماه مبارک رمضان پخش شود، اما از ۲۵ تیرماه از شبکه دو پخش شد. این سریال، درمدت کوتاهی توانست توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. اما پدر درعین مخاطبان قابل توجه، حواشی و انتقادات زیادی را هم به همراه داشته است. این انتقادات به حدی است که برخی همین مخاطب قابل توجه را هم بیش از هرچیز، ماحصل حواشی فرامتنی این سریال میدانند.
درکدامتیمهستید
بخش قابل توجهی از تولیدات تلویزیون معطوف به سریالسازی است. تلویزیون سریال میسازد تا هم آنتنش را پر کند و هم مخاطب را سرگرم کند؛ دراین گیرودار اگر هنرش را داشته باشد پیامی هم منتقل کند. درعینحال تلویزیون محدودیتهای متعددی هم دراین راه دارد. بودجه محدود، موضوعات و فیلترهای مربوط، اولویتها، سازندگان و... همگی مواردی هستند که برای تولید یک سریال موثرند. حال برای تولیدات روتین و البته مناسبتی سیما، مدیران با توجه بهتعدد و تنوع طرحها و ایدهها، کار نسبتاً دشواری برای انتخاب اولویتها دارند؛ اولویتهایی که براساس مصالح ملی، ارزشهای دینی و هنجارهای فرهنگی انتخاب میشوند. انتخاب موضوعات و اولویتها ارتباط مستقیمی با شرایط روز جامعه نیز دارند.
شرایط داخلی و حتی اوضاع بینالمللی درمقاطعی میتواند در جهتگیری مدیران و تصمیمسازان موثرباشد. حال باید از مدیران و شورای تصمیمگیرنده مربوطه این سؤال را پرسید که پروژه پدر چه ارزش و اولویتی برای جامعه (لااقل امروزش) دارد؟ روایت داستانی که درحاشیهاش از قرآن کریم بهره برده تا رنگ و بویی دینی پیدا کند، اما درواقع به جز در پوسته، درباطنش خبری از دین (خصوصاً دینمداری) نیست. این که دختری بدون اصول و خوشگذران، عاشق پسری مذهبی و حافظ قرآن بشود برای دریافت مجوز تولید کافی است؟
آیا نمایش خانوادهای مذهبی که پدر بنز چندصدمیلیونی سوار میشود، کارخانهدار است و خانهای شبیه به قصر دارد برای امروز جامعه یک ارزش است یا ضد ارزش؟
آقای مهدی سلطانی بازیگر کاربلد این سریال گفتهاست که: «رسیدن به ثروت حلال از راه مشروع خیلی هم پسندیده است.» برمنکرش لعنت، اما آیا با توجه به شرایط امروز جامعه و انتقادات جدی به پدیده ثروتهای مشکوک، این داستان در مسیر مطالبات بحق مردمی حرکت میکند یا برخلاف آن؟ همانطور که گفته شد هر شهروندی (چه مذهبی و چه غیرمذهبی) حق دارد با فکر و تلاشش از راههای مشروع ثروتاندوزی کند و هیچکس حق تعرض و تهمت به او را ندارد، اما آیا این نمایش اغراق شده از یک خانواده مذهبی، نمایندهای واقعی از این قشر است؟ نگاه کاریکاتوری برخی از نویسندگان سینما و تلویزیون به قدری دور از واقعیات جامعه است که مخاطب متحیر میشود. اصلاً از این مورد بگذریم، آیا به نظر مدیران ارشد تلویزیون، اولویت تریبون رسمی نظام چنین قصهای است؟ یعنی آنقدر دغدغه و موضوع در جامعه ما نایاب است که عشق بیدلیل، باسمهای و تکراری دختر غیر مذهبی و پسر مذهبی میشود اولویت؟ فرضاً به هزار و یک دلیل که ما خبر نداریم (که البته داریم، ولی به زبان نمیآوریم!) چنین طرحی برای ساخت تصویب شد؛ مدیران محترم سیما به این فکر نکردهاند که در این شرایط مشکلات اقتصادی و مقاومت کشورمان در برابر کارشکنیهای خارجی، مردم بیش از مرگومیر، گریه، زندان و دعواهای خانوادگی نیازمند آرامش و نشاطند؟ بد نیست عزیزان تعداد سکانسهای مربوط به بازداشتگاه، دادگاه، ختم، قبرستان و... بشمارند تا متوجه عمق ماجرا شوند. در کدام طرف ایستادهاید؟
تغییرپایانبندییا...
اخیراً و پس از اعتراضات گسترده به تلخی عجیب و غریب سریال پدر، بهطور غیر رسمی اخباری مبنی بر غافلگیری مخاطبان منتشر شد. برخی مدعی شدند که شخصیت «حامد» که فوت شده طی اتفاقاتی به سریال بازخواهد گشت و مشخص میشود نمرده است! اگر فرض فوق را قبول کنیم دو حالت قابل بررسی است. نخست اینکه از ابتدا قرار بوده همین روند و خط داستانی رخ بدهد و طبق معمول بسیاری از آثار ایرانی، نویسنده محترم با انتشار اطلاعات ناقص مخاطب را گول زده است!
در این صورت یعنی نویسنده سریال (که احتمالاً روحیاتش کمی غیرمعمول است) مخاطب را طی چندین قسمت.
با اشک، قبرستان، دعوا، دادگاه و... حرص داده و تا توانسته با اعصابش بازی کرده و حال میگوید گول خوردهاید! همهاش اشتباه بود و حامد زنده است! اما حالت دوم این است که با توجه به حجم اعتراضات به تلخی سریال، مدیران به سازندگان فشارآوردهاند تا با چند سکانس پایانبندیاش را تغییر دهند تا کمی از زهر کار گرفته شود. چه مفروضات فوق به واقعیت بینجامد و چه خلافش ثابت شود نمیتوان از سؤالات متعدد درباره فیلمنامه این مجموعه گذشت. نویسنده ابوالمشاغل سریال پدر که طبق اعترافش درباره سریال نمایش خانگی «قلب یخی» قبلاً از علاقهاش به تلخی بیش از حد گفته بود، چند سالی است به سراغ موضوعی مشخص رفته است؛ عشق دوگانه دختر غیرمذهبی با پسرمذهبی! هرچند که این مورد قبلاً در فیلم «دلشکسته» به شکلی جدیتر مطرح شده بود، اما لااقل در سه سریال با عنقا در مقام نویسنده این موضوع تکرار شده است؛ «انقلاب زیبا»، «تنهایی لیلا» و اخیراً «پدر».
اصرار بیش از حد عنقا به این موضوع سوالاتی را در ذهن به وجود میآورد. آیا این نویسنده از ایده تهی است و یک فرمول را قرار است برای سالها و در سریالهای مختلف تکرار کند؟ اصلاً نکند طبق همان خبری که گفته شده بود، پدر براساس زندگی واقعی نویسندهاش ساخته شده باشد؛ البته با کمی تفاوت؟! نکند حامدعنقا در دوران جوانی عاشق دختری غیر مذهبی و بدون اصول بهنام «لیلا» بوده که هرچقدر تلاش کرده او راضی به ازدواج با حامد آن روزها نشده و امروز تاوانش را باید مخاطب بدهد؟! این رویه حاصل عشق نافرجام دوران جوانی نویسنده باشد یا هرچیز دیگر قطعاً در بلندمدت برای تلویزیون آسیبزننده است. اگر مدیران جامجم دلشان با میزان مخاطب سریال خوش است که هیچ، ولی اگر به لایههای زیرین و تبعات اجتماعی یک اثر توجه دارند بهتر است در تصمیمات آینده تجدید نظر کنند. قدری هم برای روح و روان مخاطب ارزش قائل شویم و محصولاتی تولید کنیم که مخاطب پس از تماشایش حال خوبی داشته باشد. نه به آن ترافیک کمدیهای سالهای پیش و نه به این سریالهای اخیر که مخاطب با دیدنش افسرده میشود.
نظرات